یحیی الارض بعد موتها

میشونی؟

ندایِ "رستگاریِ" پدری

کم کم به گوش میرسد

و ندای بی پدریِ

امتی

پ.ن:...

آسوده بخواب کودک فلسطینی

ما بیداریم

و شاهد پر پر شدنت...

پ.ن: +

گلوله ریخت

زیتون ها ریختند

زمین را شخم زد

مهیا کرد

برای 

رویشی نیرومند تر...

پ.ن:اللهم عجل لولیک الفرج

خواستم سنگ هایم را

با خودم وا بکنم

دیدم سنگ بزرگ

نشانه ی نزدن است.

پ.ن: خدایا خسته م از خودم...

راستش را بگو

روزه ات را

کدام سفارت خانه افطار کردی

آنروز که نام خدا را

آنطور بی پروا

بر زبان راندی...

پ.ن: والله، بالله، تالله سالهای 84 تا 92 گذشت و دیگر تکرار نخواهد شد. 

انگار

کله ی گنجشکانِ کودکانِ

سوری و عراقی را

بریده اند...

پ.ن: روزه ی بی افطار نگرفته ام تاحالا.

وقتی

موهایت را به باد سپردی

"آزادی یواشکی" ات

رسوایی علنی شد...

پ.ن: اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند./امام علی علیه السلام

آب میشوم

وقتی

ارحم الراحمین بودنت را

به رخم میکشی.

پ.ن: عجب صبری داری خدا...!

باید به جای "جمره"

"رمی نفس" میکردند

حاجیان

پ.ن: الهی العفو...

چشم هایم

روزه ی اشک گرفته اند

از آنروز

که دلم

اسپند شد برای بدرقه ات...

پ.ن: عجب مصیبتی ست نتوانی یک دل سیر گریه کنی...

< برگرفته شده از صدای نور