یحیی الارض بعد موتها

ماه...

جمعه, ۲ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۵۳ ب.ظ

چه غوغایی بر پا کردی
با لبخندت
که ذره ذره ماه شد
موج موج مهتاب...

راستش را بگو...چه دیدی؟
که برق چشم هایت اینچنین 
همه ی رعد ها را به تعظیم واداشت
و از پاکی نگاهت
هنوز هم در حیرت است
باران...

رسم دلبری را
از عباس آموخته بودی؟؟
که علمدارِ عشق شدی...
و پرستارت زینب...


همه ی لاله ها را هم که جمع کنم
سرخی شان
خون بهایت نمیشود...
خون بهای تو را "مــاه" میداند
که وقتی صورتت را دید
گرفت...
نگفته بودی دلیل همه ی ماه گرفتگی هایی...

همه ی اشک ها را
قطره قطره گلاب میکنم
تا غبارروبی کنم آرامگاه چشمهایت را

و کاش زودتر میدیدمت..
همه ی اشکهایم را
بدرقه ی راهت میکردم
تا برگردی...

نه نه...
اصلا همه ی عاشقانه اش
به رفتنت است...!
"تو زنده به آنی که آرام نگیری"...

رفتی و همه ی حسرتش
برای "مـــاه" ماند...

پ.ن1: تقدیم به شهید مهدی یاغی(کرار)
پ.ن2: ...

"برداشت آزاد"

  • ۹۳/۰۸/۰۲
  • تنهای تنهای تنها

نظرات (۴)

  • محمد محمدیان رباطی
  • لبخند انسان های مومن زیباست
    اینان فرشتگان زمینی اند
    به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
    جمال چهره تو حجت موجه ماست...
    پاسخ:
    زیبا...
    اللهم الرزقنا...
    خیلی عالی بود
    با اجازه نشرش دادم.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    < برگرفته شده از صدای نور