- ۱۰ تیر ۹۳ ، ۲۳:۰۷
- ۲ نظر
وقتی
موهایت را به باد سپردی
"آزادی یواشکی" ات
رسوایی علنی شد...
پ.ن: اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند./امام علی علیه السلام
وقتی
موهایت را به باد سپردی
"آزادی یواشکی" ات
رسوایی علنی شد...
پ.ن: اوج حیا این است که آدمى از خودش حیا کند./امام علی علیه السلام
آب میشوم
وقتی
ارحم الراحمین بودنت را
به رخم میکشی.
پ.ن: عجب صبری داری خدا...!
باید به جای "جمره"
"رمی نفس" میکردند
حاجیان
پ.ن: الهی العفو...
چشم هایم
روزه ی اشک گرفته اند
از آنروز
که دلم
اسپند شد برای بدرقه ات...
پ.ن: عجب مصیبتی ست نتوانی یک دل سیر گریه کنی...
تو فقط بگو
روزی چند "جزء" بخوانم
روی ماهت را
تا
آخر ماه رمضان "ختم" شوی
پ.ن: رخ عیان کن ماه شب چارده...
"شش گوشه" ات که راهم نمیدهی
شکایتت را به "شش ماهه" ات میکنم...
پ.ن: منم دل دارم ارباب...
افطار میکنم
هرروز
نبودنت را
با خون دل
پ.ن : ندارد.
نیستی
و نبودنت هنوز
هوای دلم که هیچ
هوای چشمانم را هم
فقط جمعه ها "کمی تا قسمتی" ابری میکند.
پ.ن: اگر آدم بودم همین دوشنبه می آمدی...
ببخشید
که اشک هایم
قد تنهایی ام نیست...
تا حجم نبودنت را پر کند.
پ.ن: ببخشید که فقط جمعه ها امام "زمان" هستی...